شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود غريب شهرِ خودش نه، غريب عالم بود چقدر روضۀ كرب و بلا بپا می داشت به روی سـر در خانه هميشه پرچم بود اگر چه زخم جگـر تازه می شد اما باز برای داغ دلـش روضـه مثل مرهم بود هـمـيـشـه در وسط كـوچـۀ بـنی هـاشـم پـر از تـلاطم اشـكِ مصيبت و غـم بود شبی كه در تب آتش بهشت او ميسوخت شكسته قامت و آشفـته حال و درهم بود كبـودِ زخـمِ طناب و اسارت و غـربت چـقـدر در نظـرش كـربـلا مـجـسّـم بود خلاصه لحـظـۀ آخـر، زمان تـدفـيـنـش بـسـاط غـسـل و بساط كـفـن فراهم بود در آن زمان به خـدا هـر دلی پـريـشانِ شهـيــد بـي كــفــن واديِ مـحــرّم بــود به زخـم پـيـكـر گـل، بـوريا نمی پـيچيد اگـر كه پـيـرهـن پـاره پـاره ای هـم بود |